رضا ترنيان در کفتگو با گلچين امروز


رضا ترنيان در کفتگو با گلچين امروز:

شعر اتفاقی است که می تواند از هر حادثه ای شکل بگیرد

گلچین امروز ـ اسماعیل حاجی آقا بزرگی

رضا ترنیان ، نامزد دریافت مقام اول شعری در جشنواره کارنامه، یکی از فعال ترین شاعران و محققین ایران زمین می باشد که برای شعر شناسان اسمی آشناست . شاعر گیلانی الاصل ، متولد آستانه اشرفیه ،هم اکنون ساکن قزوین می باشد و علاوه بر تدریس در دانشگاه ، در اداره ورزش و جوانان قزوین نیز اشتغال دارد . او به طور جدی از سال 1377 شروع به کار کرد و به نوعی درگیر با غلیان های درونی شد که همیشه همراهش بود. در سال 1381 اولین کارش با نام «درخیابان های پر از نقطه چین» توسط نشر گیه وار چاپ شد. ترنیان در یک موفقیت مثال زدنی با همین اثر به نیمه نهایی جشنواره کارنامه در سال 82 رسید و تا کاندیداتوری بهترین شاعر کشور پیش رفت . مجموعه بعدی او در اواخر سال 1383 با نام « از صیادان کوسه ها و درختان خرما بپرسید» توسط نشر آرویج منتشر شد.همچنین اوایل 1388 بود که «کلمات زیر بال کلاغ با نام رضا ترنیان ، توسط نشر «اندیشه زرین» به بازار آمد که با تشویق و تحسین منتقدین همراه بود.

در همین راستا همکار ما گفتگویی با این شاعر انجام داده است که در زیر می خوانید . امید است که در آینده ای نه چندان دور گفت و گویی نیز با دیگر شعرای  بزرگ دیار احساس و عشق داشته باشیم .

□ شعر در کجای دنیای رضا ترنیان خانه کرده است ؟

■ شعر جریان سیال زندگی من در پیوند با کهن الگوهایم است . گاهی با مهر یک گیاه  ، در من رشد می کند و مرا دوباره تقسیم می کند. شعر اتفاقی ست که می تواند از هر حادثه ای در من شکل بگیرد، چون پریدن یک چکاوک یا صدای رفت و آمدی در خیابان و... و جدیداً به ذات بشری و طبیعی جهان نزدیک شده است .

□آیا با شاعران روزگارتان ارتباط دارید؟

■ بله ، با اکثر شاعران در حال حاضر در ارتباطم ؛ که اگر بخواهم نام ببرم می توان اسم هایی از قبیل: م ـ موید ، هوشنگ چالنگی ، حافظ موسوی ، مهدی رضازاده و مهرداد فلاح را ذکر کنم . البته با عذرخواهی از دوستانی که اسمشان جا افتاده.

□شما را بیشتر در چه قالب شعری می شناسند؟

■بیشتر درقالب سفید کار کرده ام . البته شعر سپید امروز black vors که ویتمن خالق آن است تفاوت های  چشمگیری دارد. جدا از قالب سپید ، تعداد کمی هم غزل کار کرده ام .

□بعد از انقلاب سیر حاکم بر شعر سپید را چگونه ارزیابی می کنید؟

■بعد از انقلاب شاهد شکل گیری جریان هایی در شعر سپید هستیم که قصد از اتفاق افتادن شان ، شکستن بسامد واژگانی در شعر شاملو ست ، مثل کارهایی که صالحی انجام داد. قصد این بود که شعر از ذهنیت به عینیت  نزدیک شود. ولی بستری برای این انتقال فراهم نبود . اما در دهه هفتاد و بعد آن شاهدیم که شعر به فضای انتزاعی تری نزدیک می شود و این مساله تا جایی پیش می رود که در وبلاگ ها گاهی اوقات کارهایی را می خوانیم که اصلاٌ شعر نیستند و بعد صفت ریتوریک به آن ها می چسبد، در حالی که همانطور که می دانید ریتوریک بعد از ارسطو شامل کلیتی است به این شکل که همانطور که هر کس تعریفی از خدا دارد.و می تواند تعریفی از شعر داشته باشد. منتهای مراتب شعر زبان و فرم خودش را دارد ، برای مثال این شعر ویلیامز « توت فرنگی های داخل یخچال خوش مزه بود» که از شعر بودن خیلی فاصله داردکه با توجه به ساختار شعر مخاطبش او را می شناسد. با این اوصاف نمی شود گفت شعر به مسیر درستی می رود؛ البته شعر از دهه هفتاد به بعد تبلیغ خوبی نیز ندارد و کمی قبل تر از آن (اوایل دهه شصت) ابقای نقش خاصی در بستر اجتماعی ندارد و وارد یک سکون شده است ، هرچند کسانی مانند مهرداد فلاح در «هواخوریشان» تقلاهایی برای ایجاد یک اتفاق کرده اند ولی در مجموع نتوانسته خواننده حرفه ای را راضی نگه دارد.

□لطفاً بفرمایید نقش شعر در ایجاد حرکت های فکری و اجتماعی تا کجا می باشد؟

■اگر شعر به شعار ختم نشود و در شعور شاعرانه سیلان داشته باشد لاجرم در زمانه اش و حتی سال های بعد توانایی این را دارد که متن قابل اعتنایی برای نسل بعد از خود باشد . برای مثال ما می توانیم از متن بیهقی به وقایع اجتماعی آن دوران و حتی مدت ها پس از آن را پی ببریم و وجود شور و نشاط در آن جامعه را یا هدفش را حدس بزینم . شعر اگر از چشمه شعور سر چشمه بگیرد در همه بسترهای اجتماعی زنده است به علاوه شاعر با استفاده از سه عنصر «انسان ـ زمان ـ مکان» به همراه زبان خود می تواند به آفرینشی نو برسد.

□در این سال ها اغلب اوقات در محافل شعری و ادبی شاهد به وجود آمدن نظریات گوناگون ، متکثر و گاهی نیز متضاد هستیم در حول محور این مساله که فرم شعر باید نزدیک به طبیعت باشد یا اجتماع ، نظر شما در این باره چیست؟

■به نظر من ، بستگی به نحوه  زیست شاعر در زمان سرایش داردکه دغدغه اش چیست؟ و این دغدغه را می شود مخصوصاً از شعرش فهمید.و البته ناگفته نماند که تا حدودی هم به سن و سال شاعر بر می گردد.

□به نظر شما در جامعه امروز، با تمام دغدغه ها و مشکلاتش جایگاه اجتماعی شاعر در کجا قرار دارد یا به قولی بهتر شاعر در کجای جهان امروز ایستاده است ؟

■شاعر امروز نمی تواند و نباید مثل شاعران دوره گذشته منتظر صله  از بزرگان باشد ؛ شاعر امروز صله را از واژگان و رضایتمندی نگاه مخاطبان می گیرد. روزگاری نیست که شاعر عزم سفر کند و تا هند برود به شوق دریافت صله ای ! شاعر امروز در صف نان و شیر می ایستد و حل شده است دراجتماع  و نزدیک و لمس کننده مردمش و درد مردمش. البته ناگفته نماند این رفتار مترادف با ژولیده بودن نیست . شاعر می تواند در بستر اجتماعی تاثیر مناسبی داشته باشد. روزگاریست که کوچکترین حرکات یک فوتبالیست و مدل موی یک بازیگر سینما با هزار دوربین زیر نظر است و آن وقت شاعری که می تواند زبان ساز زمان خود باشد مهجور مانده است ؛ در همچنین فضایی شاعر خودش باید به خود رحم کند و به قول سید علی صالحی :« شاعر که می شوی خیال تو یعنی حکومت دوست.»

□آقای ترنیان آیا خلاقیت در شعر امروز وجود دارد؟   

■در جواب شما باید بگویم گاهی اوقات ما با شاعری روبروایم مثل حافظ که بالای دویست مورد مصادره خلاق دارد. که این ، گاه به مضمون است و گاه به عین عبارت که به بالای شصت مورد فقط از یک شاعر است و یا شعرایی مثل : خاقانی و سعدی و خواجو. «دیو بگذرد از آن قوم که قرآن خواند» و این عیناً تکرار یک مصرع سعدی ست در شعر حافظ. ولی با این وجود باز ما حافظ را شاعری خلاق می دانیم . زیرا این خلاقیت را در بستر اجتماعی خود استفاده کرده است . ولی متاسفانه در شعر امروز ، آقای براهنی با تمام سواد و آگاهی اش ، خلاقیت را در حوزه های مختلف شعر کشته است . ولی از آن طرف قضیه نیز با شاعری به نام «حسین منزوی» مواجه ایم که خلاقیت را حتی در قالب بسته غزل رشد داده است .پس با این پارادوکس در می یابیم که در این باب چون با عنصر قطعی روبرو نیستیم و با امری نسبی مواجه ایم به طور قطع نمی توانیم بگوییم که در شعر امروز خلاقیت وجود دارد یا ندارد؟

□در انتها از وقتی که به بنده حقیر دادید و از طرف کلیه کسانی که دلشان برای شعر و ادبیات این سرزمین می تپد از شما بابت زحمتتان و شانه ای که با قلم احساس بر زلفان واژگان می کشید و نفس دوباره به هوای حال و هوایمان می دمید سپاسگزارم حرف آخر رضا ترنیان؟

■سرش را از فکرش بالاتر می گیرد کلمات را خسته تر می کند .

یک نمونه شعر از رضا ترنیان:

یکی همواره می خواند

در ساعت خروس خوان دیلمان

از میان آبشارها و پوتین های گل آلود

و خمیازه مست اسب های بارکش

 



آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: